سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حاجی بازاری - حاجی بازاری


نویسنده : حاجی بازاری
مطلب دوم در حرم،وقت مفت و بی ادبی یک بظاهر مسئول

...::.....::.....::.......::......::...

نماز که تموم شد ؛ حجت السلام  آشیخ محمد حسین فلاح زاده
...::.....::.....::.......::......::...

همون حاج آقا که احکام گو هستند تشریف آوردند برای منبر
قبل از سخنرانی گفتن که :
بعد از اتمام خطابه واسه جوابگویی و پاسخگویی به سوالات قدری وقت می گذارند
و در خدمت مردم هستند
منبر جالبی در باب ولایت و آیه شریفه شوری که امور مردمی به شوری واگذار شده و
نه حقوق الهی و گریزی به مساله ولایت داشتند که در دست مردم چیزی نیست برای این امر ،
همچنین این رایی که مردم در سالها قبل در مورد جمهوری اسلامی داده اند (2/98) هم به جمهوریت نظام رای دادن
نه اینکه به اسلامیت چون فرض مسلم و بلا شک و شبهه اسلامی می بوده است و ...
منبر که تموم شد و پاسخ و پرسش ها هم از منبر به پای منبر رسید
و بعد از زمانی یکی از آقایون مسئول در حرم هی با کلی سر و صدا که حاج آقای فلاح زاده بفرمایید ،
بفرمایید و مردمانی که سرشار از سوال بودند و می پرسیدند هی سوالاتشان رو بدون وقفه ،
این مردم تشنه اند و کسی نیست که درست به ایشان بها دهد و بشیند پای حرف دلشان و سوالاتشان و جوابشان را بدهد ،
بنده نیز به به سبب فعالیتی مورد احکام  و رساله ها داشتم ،اندکی وقت نیاز داشتم
تا از محضر شیخ خصوصا بپرسم و راهنمایی بگیرم .
من به دالان پشتی که همان جای بزرگان است که مردمان معمولا به پشت درب آن بیشتر دسترسی ندارند
راه دادند و منتظر ماندیم ، جمله ای شنیدم ازین برادر مسئولمان که تا فیها خالدونم سوخت ،آن این است :

"...::.....::.....::.......::......::..."
مردم وقت مفت گیر آورده اند و آدم مجانی ، هی می پرسند و دست بردار نیستند

"...::.....::.....::.......::......::..."

من به خویش که آمدم دیدم که این آقا علی الظاهر وظیفه خویش را خدمت و جوابگویی به این مردم شریف نمی داند
بلکه وظیفه ای تحت عنوان چاکرم قربان گویی مسئولین و به ظاهر بزرگان دارد ، آخر ببینم ،
این مردم سوالاتشان را از کی بپرسند؟
اصلا کی بپرسند ؟
کدام سازمان دولتی برنامه ریزی نموده و از فضاهای تبلیغی این چنین مستعد استفاده می نماید ؟
کدامین حلقات پاسخ گویی به سوالات مردم در این حرم شریف راه اندازی شده است
که ملت بی پیرایه طلبه ای را ببینید و بر زمین گردش حلقه زنند و هر کسی سوالی پرسید دیگری بیاموزد
و سوال دیگری باعث آموزش همگان شود ؟
نه این است که بهترین شیوه تبلیغ شیوه چهره به چهره است؟ فلان آقا مسئول است که باشد ، وظیفه ای دارد

"...::.....::.....::.......::......::..."

او نوکر همین مردم است ، مشروعیتش بنابر خدمت به همین پابرهنگان است و بد بخت ها
نه آنکه به به شکم بزرگانی که در مسند های دولتی و غیره مشغول به زر اندوزیند ،
بیایند بنشینند بین همین مردم و پیگیری کنند حرف مردم را ، این مسئولین از پیغمبر که بالاتر نیستند اعاذنالله ،
وظیفه دارند از مکتب رسول الله درس بیاموزند ، خب ببنیم همین دکتر احمدی نژاد را که چه ساده می آید
و می نشیند پای حرف دل مردم و بوسه میزند بر دستان کارگران به تاسی از رسول خدا ، کمی یاد بگیرند مسئولین
به کرار بنده شاهد بوده ام در مراسمی و بزرگداشتی که این برادر عزیز هی از تشریف فرمایی فلان آقا یا مسئول تقدیر می کند به کرار ،
چه نیازی است . خب اینجا حرم امن اله و پاک حضرت معصومه سلام الله علیهاست ،آن آقای مسئول باید بر خود بنازد
که بدین شرفیاب شده است نه اینکه حرم را به وجود فلان بن فلان تقدس دهیم .
منت هم دارد که امده است اصلا وظیفه ی اوست ، خب بعدش بیاید بنشیند بین مردم ،
روی همین قالیچه ها و قالی های حرم مطهر و از نزدیک حرف دل مردم را بشنود ،
این آقایون از صبح تا شب در اتاق هایشان نشسته ا ند و هی جلسه می گیرند و مذاکره می کنند که دردی را حل کنند ،
خدا خیرشان دهد ولی کدام درد ؟

...::.....::.....::.......::......::...
آیا معنای درد را فهمیده است آن مرفه بدون درد رنج نکشیده ؟
آیا یک زمین خوار یا حالا بگیریم شرعا زمین دار باشد می تواند درد یک رعیت فقیر بدبخت محتاج به نان شب را از عمق وجودش درک کند؟
شک دارم من در بین این برادران بوده ام ، نمی گویم همشان ولی بعضی ازین عزیزان این چیزا حالیشان نمی شود ،
(بعد ها می گویند فلانی در وبلاگش به مسئولین اهانت کرده است ، خب این اوضح من الشمس است و وقتی در جمعی دوستانه
گرد هم می آْییم که دلسوز باشند حرفمان همین است که فلانی را نباید گذاشت بماند ولی چه کار می توان کرد ها ؟) نه !!!
شک دارم آن آقا که تمام هم و غمش راضی نگه داشتن مسئولین و خودش است به فکر خدمت کردن و نوکری باشد ،
امروز مسندی بر اون رسیده که فردا باید از آن خدا حافظی کند و چه بسا عجل فرصت خدا حافظی نیز از او سلب کند
خدا همه ما را به راه راست هدایت بفرماید

این مطلب تا اندکی سیاسی بود ولیکن اگر ما هم سکوت کنیم نمی دانم چه کسی باید بنویسد؟
دشمن؟ اون حتما این رسم را به همه سرایت می دهد ولی ما می گوییم فلانی سودجو و بی ادب است ...

...::.....::.....::.......::......::...

یقین می دانم  که اگر کسی دلش می سوخت و در آن مکان مقدس خادم می بود واقعا ،
باید آبرو داری کند و مهمان نوازی ، این مردم مهمانان حضرتند و خادمان نوکران این درگاه ،
این مشکل هم از جانب شخصی این مسئول است و نه اینکه منتسب به حرم مقدسه باشد و ...

...::.....::.....::.......::......::...
این حکومت به دل خویش باکری های شهردار زمین افتاده داشته تا همت ها و خرازی ها و بگیریم
تا برسیم به سررشته معبودشان که همان امام هماممان حضرت سید روح الله الموسوی الخمینی
بوده است که به هنگامه رفتن چیزی برای ورثه اش نگذاشت و ساده زیست و چه با شکوه رفت ،ما مدیونیم
و وظیفه ها داریم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

...::.....::.....::.......::......::...




نوشته شده در یکشنبه 87/1/11 ساعت ساعت 10:19 عصر
نویسنده : حاجی بازاری
دو تا مطلب در حرم،ولی و بابا و کودک

یک : امشب بین نماز مغرب و عشاء ،لم داده بودم به ستون و داشتم مثلا ذکر می گفتم
یه حاج شیخ از راه رسید و کوچولوش رو سپرد به من و رفتش که عباش رو از دم در بیاره
بچهه همچین که چشم باباش رو دور دید و دستش از دست باباش جدا شروع کرد به گریه کردن و اوضاع رو بی ریخت کردن
منم هی بگو عمو جون و فدات بشم و موبایل بیارم بیرون و بچه رو با دوربینش سرکار بذارم و ازین چیزا اما اندکی از گریه اش دست بر نداشت تا باباش رسید ،ولی عجب اشکلی می ریخت ها ؛کلی لذت بردم ازون اشکای بی ریا و صادقانه
نکته :
شیعه هم مثله همون بچه هستش که اومده تو این دنیای وا نفسا ، اولش که اومد دادنش دست ولیش و بعد گفتن بمون باهاش ولی چن تا فرق کرد این مساله با بالا :
بچه ی بالایی به من اعتماد نکرد ،چون من غریبه بودم ولی با اینکه کلی واسش ناز کردم و باهاش بازی کردم و لبخند زدم ولی اون دست از گریه ور نداشت ، ولی ما اینجوری هستیم؟ واقعا گول نمی خوریم؟

بچه ی بالایی همین که باباش رفت شروع کردش به گریه کردن ، حالا ما که مولامون رفته اشکامون کجاست؟ واقعا اصلا حس می کنیم که مولایی و آقایی هست یا نه؟ اگه هست تاثیرش و بود و نبودش در رفتارمون چقده ؟
بچهی بالایی همین که باباش اومد یه نموره آروم گرفت ولی گریش بند نیومد ،این از عشق به باباش بود و گریش هم به خاطر تنبه باباهه بر زمانی که نبوده و بر کودکش سخت گذشته !!! ما در نبود آقا چه می کنیم و وقتی اومد آیا اون قطرات اشک بر گونه هامون دیده خواهد شد؟
همیشه این مثال رو شنیده بودم اما امروز لمس کردم وجود کودکی و کودک درونم را ....




نوشته شده در یکشنبه 87/1/11 ساعت ساعت 9:49 عصر
نویسنده : حاجی بازاری
گدایی که شاخ و دم نداره

اجتماعی و اخلاقی

گدایی تقسیم بندی های مختلفی دارد بر حسب نوع نگرش و موضوعیت دهی به آن

اما یه نمونش همین گدایی ور خیابونیه که طرف از سر سیری آبرو یا گرسنگی مفرط میاد گدایی

این نوع گداها یه جا چمباتمه میزنن و می شینن و دستشون رو به آسمونه و هدفش هم جیب رهگذر هاست

یه مدل دیگش اینه که یه دفعه ای یه ادم شیک و پیکی میاد میگه گدا نیستم و ازین چیزا که خودتون هم دیدید و تهش هم یه چیزی می گیره و میره نفر بعدی (معمولا تو راه مونده هستن و شام ندارن و پولی که نیت کردن جمع کنن به اندازه خرید اتوبوس و زدن یه ساندویچیه)

اما یه نوع گدایی رایج تر هم هستش که اون گدایی مادیات نیست

بلکه گدایی نوعی از معنویات و روحیاته

گدایی محبت

همگی که نه!!! ولی خیلیا باهاش آشنایی دارن و لا اقل یکی دو بار تستش زدن

یه دونه شعر هم هستش که میگه از هر بی سر و پایی تمنای (گدایی) محبت نکن و ازین چیزا

خب ، این گدایی تا قدیم مدیا همش از طریق نگاه و دوستی های درست درمون برآورده می شد و بعد که میرفتن خونه بخت اگه این چیزا حالیشون می شد از همدیگه طلب می کردن و الا ببو گلابی می موندن

ولی امروز با پیشرفت علم و تکنولوژی و همین چیزایی که جلوتونه ارتباطات هم پیشرفت کرده و می شه به راحتی گدایی مدرنیته رو راه انداخت

گدایی از طریق چت ، پیامک ،کامنت و بازدید و عکس و ازین چیزا دیگه

خب ،ما که ....

یا علی ،خوب گدایی کنیم و گدای خوبی باشیم




نوشته شده در یکشنبه 87/1/11 ساعت ساعت 1:8 صبح
نویسنده : حاجی بازاری
تدافع یا تعامل ؟

...::.....::.....::.......::......::...

هزار هزار متر آمدم

آمدم تا بگویم که نیستم و نیستیم به ز بودنم

آمدم در جاده های خاکی

تا طوق استغفار به گردن انداخته باشم

شاید پذیرفته شود

اما چه زود مرا بیرون راندند

چون بودنش جواز می خاست و من هم قاچاقی اومده بودم و زود بیرون رانده شدم

حال هشتصد کیلیو متر بر می گردم و به خود از

بی جربزگی برای عفو خواستن استنطاق می کنم

چه دیر آمدم و زود رفتم

حیف شد ،جوانیم بر باد رفت ....

...::.....::.....::.......::......::...

چند روزی است که هیچ خبری دیگه نداریم

ارتباطمون با مرکز قطع شده

بی سیم ها کار نمی کنه

آذوقمون رو که جیره بندی کرده بودیم هم رو به اتمامه و چیزی ازش نمونده

باید عملیات کنیم

بچه ها در حین شناسایی خبر از عملیات و پاتک جدید دشمن تو منطقه  دادند

راهی نداریم جز مقاومت

به جیره مهمات هم یه نگاه میندازیم و یاد آذوقه غذا می افتیم که هیچ نداریم ؛ اینم روش...

دیگه خودمونیم و جوونمون

باید همین تن وبدن رو حالا بذاریم جلوی آتیش دشمن

...::.....::.....::.......::......::...

این نوع ادبیات در باره جنگ و دفاع مقدس بکار می رفته و نوعا نیز باهاش آشنایی داریم

اما یقین دارم که این ادبیات در عصر کنونی به ظاهر صلح گونه هم جریان داره

خیلی ها و خیلی از مجموعا ها هستند که وضعیت اینچنینی دارند

بوی خیانت حتی از عقبه ها به مشام می رسد و عمدی در کار است تا گروه هایی رو به نیستی بروند

آری ؛ نه حمایتی و نه دلداری بلکه تا می توانند هم باج خواهی می کنند و فخر فروشی با گزارش پرکردن های سیاه مشق وارانه

...::.....::.....::.......::......::...

امروز ارتباطمون با مرکز وصل شده

چون ارتباطمون با اطرافیان دنیایی مون قطع شده

آذوقه در ظاهر نداریم

اما یک تن آماده فدا شدن داریم

دوستان دولتی و خصوصی بدانند ؛ هنر نیست که مدیریت بر میز های شیشه ای کنند و تکیه بر صندلی های چند صد هزاری

هنر؛ مدیریت در وضعیت بحران است و در نبود امکانات و الا هر شازده ای با پول و امکانات شیر می شه و یکه سوار میدون

امروز خدا رو دیدیم

...::.....::.....::.......::......::...

ضرورت برنامه ریزی در فعالیت های فرهنگی جهت تامین منابع مالی ؛
آنهم من غیر بیت المال و خودگردان در دیگر بخش ها و همین بخش منظور بر هیچ
کس در این دوران دیگر نباید پنهان مانده باشد

شاید فکر کنید وظیفه فلان سازمان یا اون نهاد مسئول باشد که حمایت
کند ولی وقتی فکر های فرهنگی ما آلوده به سیاست می شود حال چگونه می شود
انتظار داشت که مسئولی بدون هیچ برداشتی از حمایتش بیاید و یک گروهی را
زیر بال و پر بگیرد؟

...::.....::.....::.......::......::...

آخر کلام : اگر انسان مجبور شود برای رسیدن به اهدافش زمانی را به
تامین منابع مالی آن کار بپردازد ؛ شایسته است فعالیتش را شروع کند و
اقتصاد کار خویش را از غیر بیت المال تامین نماید تا نیاز نباشد به کسی
باج بدهد یا احیانا منت گروهی یا شخصی را بکشد و ما شروع می کنیم به حول
قوه الهی ...

به یاد دوران قبل از انقلاب که جوانان از پول جیبی و پس اندازهاشان
برای تکثیر و توزیع نسخ اعلامیه های حضرت امام هزینه می کردند و زندگیشان
را وقف می کردند بخیر باد ؛ اون زمان خبری از دسترسی به بیت المال و
وجوهات که نبود به این اندازه ها؟...

دعا بفرمایید




نوشته شده در سه شنبه 86/12/28 ساعت ساعت 4:31 عصر
نویسنده : حاجی بازاری
یاری دیگر ز قفس پرید

انا لله و انا الیه راجعون

 

الحاج عماد فایز مغنیة

یکی از انصار مخلص خدا و چریک فدایی ولایت به جمع دوستان دیرینه اش پیوست

حاج عماد فایز مغنیة که توانسته در دوران عمر پربرکتش رعب و وحشت را بر دل جهان کفر افکند و خاری بود بر چشم دشمنان

امروز طی تروری ناجوانمردانه لبیک حضرت دوست را پاسخ داد و به خیل شهداء پیوست

شهادت گوارایش و بهشت مبارکش باد

ولیکن امروز ما را داغدار نمود و جای خالی وی را در مقر عملیات حزب الله می توان حس نمود.

این ضایعه دردناک و غمبار را به محضر حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و مقام عظمای ولایت حضرت آیه الله العظمی خامنه ای (روحی فداه ) و حضرت سیدنالاعظم باللبنان جناب حجه الاسلام و المسلین سید حسن نصر الله و تمامی حزب الله و شیعیان جهان تبریک و تسلیت عرض می نمایم و برای خانواده آن شهید معزز صبری جمیل از درگاه حضرت حق خواستارم

و من الله التوفیق و علیه التکلان

حاجی بازاری

 




نوشته شده در چهارشنبه 86/11/24 ساعت ساعت 1:13 عصر
<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نصیحت دوستانه
به سوی خدا
[عناوین آرشیوشده]