سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حاجی بازاری - حاجی بازاری


نویسنده : حاجی بازاری
چارت بلاگ و تابعه ها

chart ewblog

تکمیل شد

نیازی به کمک شما دوستان هم دیگه نیست

با تشکر




نوشته شده در چهارشنبه 86/5/3 ساعت ساعت 1:49 صبح
نویسنده : حاجی بازاری
رفتن،سوختن،مردن و ماندن

سوختن ، ساختن

ماندن ؛ مردن

رفتن

رفتن ،سوختن،ماندن

دیگه نه سوختی است و نه جایی واسه موندن

تموم شد

(اگه چیزی متوجه نشدید به تون حق هم میدهیم !!!)




نوشته شده در پنج شنبه 86/4/7 ساعت ساعت 4:32 صبح
نویسنده : حاجی بازاری
خموشی و سکوت

بسم الله الرحمن الرحیم

بودن به منفعت معنا و به نیاز ،ضرورت پیدا می کند

کنون که دگر نیست از برایم ضرورتی درین منزلگه، خامش شوم و ساکت بنگرم

دعا بفرمایید




نوشته شده در پنج شنبه 86/4/7 ساعت ساعت 4:10 صبح
نویسنده : حاجی بازاری
حرف های فروخورده

حرف های فروخورده

بسیار کلماتی که گفته میشود و چه بسیار حرف های شکسته و در هم ریخته ای که پنهان میماند
گفته ها را نباید فزونی یافته بر ناگفته ها یافت،که مختوم به غیر سعادت همی باشد
گفته ها حاکی برین است که هر چه بر ما وارد آید،مصدرش را با اندکی تامل توانی در خویشتن یابی
بلی، یافتنش هم هنری میخواهد و زیرکی خاص خود
کمک کنید تا توانایی هامان را صرف عبرت گیری از  کردارمان در قدیم و بودنمان در آتی کنیم
بسی شناخت ها که حاصل از بدِ حادثه در گذر گه زمان بوده است و خدای نکند که که المثنی دار شود
عملی که کنون تو را به رفعتی رساند و منزلتی،فردا دگر نتواند حتی تو را تو کند،پس شایسته است که در ره یابی به حضور قابل ،اندکی نیز سر به دیواره کژ رهی ننهی،چون به یکباره آید و دگر ناید

پندار من کوته نظر چنین متنبهم میسازد که دیروز ها وقت چیدن گل ها ،اگر ساقه ای را به رغم میل چیده می بودم،به یقین فردایی منتظر است تا من را ز خویش بی منت سازد،این اقتضای ممکنات است

بانک جرس میرسد و من در گیر و دار و سودای وانفسای همه جوش و خروش زمانه به داد مردم ان  گردونه باید برسم؟! و این مردمان را باید در تحت سیطره الوهی بنگرم و نه به دید محدود و قاصر خویش
تمام دنیا اینجا نیست...

هتکی گر شود و من آنرا به ه حوله نویسم ، اندکی جای تامل دارد!
چون هنوز خلوصم به خروج از نفس حکماً حکم نرانده که گیرم و بر خود میتابم
هتک نمی شود و نمی شد،اگر شیعه در ابتدای خلقت، به دست هتاکان اهریمنی ابر ستیزگر مستکبر عالم و در سیر تاریخ که بخل ایشان- بر نزول رحمات الهیه بواسطه حدوث ولایت تامه علویه و تحقق محور اصیل خلقت_ ازلی بوده است و ابدی خواهد ماند،چنبن نمی شد اگر ...

ولایت محور هدایت بوده است و هست، خروج از آن ظلالت است و بر آن شقاوت
در روز غمگساری ولی الله الاعظم، چیزی جز تفکری و عملی _شور و شعوری _ که دوستان بدان متمسک و ما بدان مطیع نداریم
از همتان به سهم یه نفری خویش ،عظم الله و خدا قوت عرض میدارم
عزاداریاتان مقبول و سعیتان مشکور
در فاطمیه ،عزای عسکریه داریم ...
دعا بفرمایید

درست تشخیص داده بودم البته معیارا و نه مصداقا ،ظاهرا تهش تو زر از آب در اومد




نوشته شده در پنج شنبه 86/3/24 ساعت ساعت 7:16 عصر
نویسنده : حاجی بازاری
خاک بر سرمون،هتک حرمت چرا؟

بسم الله الرحمن الرحیم
هتک حرمت چرا؟ حتما میخایم آقامون رو دلشاد کنیم با بردن آبروی یه مومن،یه مریدش!؟
من،حاجی بازاری  هستم!و همچین موجه و محبوب هم نیستم ولی
بعضاً از شماها منو میشناسید،دابم برین نبوده که لو بدم،اطلاعات درز بدم ولی این بار ...
امروز،دیگه راست راستی حیفم شد،حیفم اومد به خاطر اون چن روز از عمرم رو که تو نمایشگاه واسه بعضاً جماعتی گذاشتم که ...
به خیلی از دوستان گفته بودم،که روند کنونی وبلاگ و وبلاگ نویسی اصلا برای بنده جذاب که نیست،خیلی هم اسف ناک و دردناکه،متاسفانه بیشتر جریانات موجود در لایه های متوسط _که قشر عمومی وبلاگ نویسان رو تشکیل میدهند _ به خاله زنک بازی میمونه و تهش پوچی خالصه
میگین نه؟!
وقتی میبینم که زمان در چرخه حیات میچرخد و ما در گرداب وجود خویش گم گشته ایم
وقتی میبینیم،که در دریایی پهناور و وسیع اما کم عمق و بلکه بعضا بی عمق_با عمقی دو میلی متری_داریم دست و پا میزنیم و ادای فرهیختگان یه جامعه از خودمان صادر میکنیم
وضعیت کنونی وبلاگ نویسی در یک کلام : دریایی پهناور با عمقی کوتاه
هنوز یادمه اون زمانی رو که کنار درونم نشسته بودم و حدیث نفس میخواندم ،دیدم که یه روند تو این دنیای به ظاهر مجازی بیّن واقعیت، وجود داره
و اونم سیری که با اندکی اندیشه،از مفاسد برآمده از  اون_ حقیقت بین بودن بهتره،ولیکن فوایدشم فراوانه و غیر قابل انکار_ میشه روند بلاگر شدن رو به راحتی و در کوته زمانی چکاب کرد
اما دلم میگیره،این دل از منتهای تفکراتی ناخاسته از بینش ئ نگرشی دروضعیت  تیره و تار موجود، غم زده شده،امشب وقتی خبر کودکیِ کودک نابالغ رو شنیدم،یاد اون لحظه ای افتادم که حاج علی آقا از میان پر کشید،یاد خلصه های دوستانه با آقا مصطفی افتادم،دلم واقعا برای همه گرفت، ما هم خدا داریم
نام مقدس ولایت،که هدفش هست هدایت،به واسطه بزرگچه مردانی کودک خراب و لگد مال میشه
تا حالا ندیدم ،ولی از آدم خیلی حرف بخاد،بیشار چشم به راه یه عملند تا گفتمان
این آدما،که خودم هم یکی ازشونم،وقتی چشم مولا رو دور فرض میکنن ،شروع میکنن به خاکی زدن و رقص برای معشوقه های خیالی
به کجا میرویم،کجا بوده ایم و کجا هستیم؟
مسیر مستقیمه،انتهاش رو من دیدم،میرسه به یه تل خاکی،یه جایی نه خیلی راحت حتی واسه یه چرت یه ربعه،زیرش و بالاش و کنارش سنگفرش هایی از جنس بلور خاکه
حرفی نمیمونه،هر چی هست رو سعی میکنم در درونم دلیت کنم_شیفت + دلیت_تا حتی تاریخ هم این کوته نگری های بچه های به ظاهر شیعه مولا رو ثبت نکنه
حرف آخر :
خدا وکیلی آبروی ولی و شیعه و بچه شیعه رو با کارامون داریم میبریم
                                          خاک بر سرمون
دعا کنید ،دعا بفرمایید


حرفم رو به اشتباه در بالایی درج نمودم




نوشته شده در یکشنبه 86/3/20 ساعت ساعت 1:22 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نصیحت دوستانه
به سوی خدا
[عناوین آرشیوشده]